یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید
یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید

نکته ها و ظرائف ترجمه متون مطبوعاتی

۱. بندهای موضوعی متن (پاراگرافها) ترجمه شده خود را همانند متن اصلی تنظیم نمایید.


۲. در بخش هایی از متن که برخی از مطالب به صورت نقل قول مستقیم بیان شده است. شما نیز سعی کنید با توجه به بافت و ساخت جمله فارسی خودتان تا حد امکان این قسمت ها را به صورت نقل قول مستقیم بیان کنید. چنانچه با توجه به ویژگی های ترجمه خود چنین امکانی فراهم نشد از نقل قول غیر مستقیم بهره بگیرید.
ولی در عین حال در نظر داشته باشید که در صورت ضرورت، زمان افعال و برخی از اسامی و ضمائر باید به تناسب نقل قول غیر مستقیم تغییر یابد.


۳. در مورد اسامی خاص،سعی کنید از فرهنگ هایی و منابعی مانند :
فرهنگ اندیشه نو
دائرة المعارف مصاحب
فرهنگ زندگینامه ای وبستر
فرهنگ جغرافیایی وبستر
دائرة المعارف امریکانا و یا بریتانیکا
اطلاعات مختصری بیابید و بصورت پانویس و یا در پایان ترجمه بصورت یادداشت های مترجم ضبط نمایید.


۴. از به کار بردن نثر محاوره ای و افعال شکسته پرهیز کنید.


منبع
ترجمه متون مطبوعاتی نوشته دکتر تجویدی

ادامه مطلب ...

کاربرد اصطلاحات در عنوان متون مطبوعاتی

گاهی اوقات برای جلب توجه خوانندگان؛ در عنوان مطبوعات انگلیسی از اصطلاحات بهره گرفته میشود. مثلا وقتی مطلب زیر را بخوانید متوجه میشوید که عبارت اصطلاحی in hot waters به معنی (دچار دردسر و گرفتاری شدن) به کار رفته است.


Carlo ponti in hot water again

Rome (UPI)-film producer carlo ponti, husband of actress sophia loren, is in trouble with the italian courts again- this time charged with embezzling state funds.


منبع
ترجمه متون مطبوعاتی نوشته ی دکتر تجویدی

گونه های مختلف عنوان در مطبوعات انگلیسی زبان

۱. عنوان صریح و روشن

این نوع عنوان ها که در انگلیسی straight headlines خوانده می شوند، معمول ترین نوع عنوان هستند و موضوع اصلی صریح و روشن بیان میشود :

Man jailed for murder
Oil tanker fire

۲. عنوان های سوالی

این نوع عنوان ها که در انگلیسی question headlines خوانده میشوند به طور معمول پرسشی را مطرح نمی کنند بلکه برای بیان مفاهیم زیر از علامت پرسش در انتهای عنوان استفاده می شود.

۱-۲. برای بیان احتمال وقوع امری در آینده. مانند :

Oil price to rise ?
new cabinet today ?

۲-۲. برای ابراز تردید در مورد صحت و یا دقت مطلبی مانند :

Jones planned to kill carter ?
police allowed jail break ?

۳. عنوان به صورت نقل قول از شخصی

در این گونه عنوان ها؛ مهم ترین بخش از سخنان یک فرد انتخاب میشود و به صورت عنوان فرعی ظاهر میشود. مانند :

We owe our lives to our pilot, flight attendant
Mother : let my baby go

منبع
ترجمه متون مطبوعاتی نوشته ی دکتر تجویدی

زبان عنوان های مطبوعاتی

۱. عنوان همیشه لزوما جمله کاملی نیست؛ مانند :

More earthquake deaths
Shotgun death riddle drama
Pay row blackout threat
Soccer boy rail victim

۲. به طور معمول حروف تعریف a و an و the و نیز مشتقات فعل to be و حرف ربط and حذف میشوند. به جای حرف ربط and از ویرگول استفاده می شود.

Shakespeare play immoral, says headmaster
Companies more cheerful
Boy on cliff rescued

ادامه مطلب ...

Shopping for a Husband

A "Husband Shopping Center" was opened where a woman could go to choose from among many men to be her husband. It was laid out in five floors, with the men increasing in positive attributes as you ascended up the floors.


The only rule was that once you opened the door to any floor, you must choose a man from that floor, and if you went up a floor, you couldn't go back down except to leave the place.

So, a couple of girlfriends go to the place to find men.

First floor, the door had a sign saying: "These men have jobs and love kids." The women read the sign and say: "Well that's better than not having jobs, or not loving kids, but I wonder what's further up?" So up they go.


ادامه مطلب ...

سیب

A teacher teaching Maths to five-year-old student asked him, "If I give you one apple and one apple and one apple, how many apples will you have? "Within a few seconds the student replied confidently, "Four!"

The dismayed teacher was expecting an effortless correct answer (three). She was disappointed. "Maybe the child did not listen properly," she thought. She repeated, "My boy, listen carefully. If I give you one apple and one apple and one apple, how many apples will you have?"

ادامه مطلب ...

من ندارم، اما تو که داری

Mrs Harris lives in a small village. Her husband is dead, but she has one son. He is twenty-one,

and his name is Geoff. He worked in the shop in the village and lived with his mother, but then he got work in a town and went and lived there. Its name was Greensea. It was quite a long way from his mother's village, and she was not happy about this, but Geoff said, 'There isn't any good work for me in the country, Mother, and I can get a lot of money in Greensea and send you some every week.'

ادامه مطلب ...

قورباغه سخنگو

An older gentleman was playing a round of golf. Suddenly his ball sliced and landed in a shallow pond. As he was attempting to retrieve the ball he discovered a frog that, to his great surprise, started to speak! "Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a week." He picked up the frog and placed it in his pocket.

As he continued to play golf, the frog repeated its message. "Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a whole month!" The man continued to play his golf game and once again the frog spoke out. "Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a whole year!" Finally, the old man turned to the frog and exclaimed, "At my age, I’d rather have a talking frog!"



پیرمردی، در حال بازی کردن گلف بود. ناگهان توپش به خارج از زمین و داخل برکه ی کمآبی رفت. همانطور که در حال برای پیدا کردن مجدد توپ تلاش میکرد با نهایت تعجب متوجه شد که یک قورباغه شروع به حرف زدن کرد: مرا ببوس، و من به شاهزاده ی زیبا تبدیل شوم، و برای یک هفته برای شما خواهم بود. او قورباغه را برداشت و در جیبش گذاشت.

همانطور که داشت به بازی گلف ادامه میداد، قورباغه همین پیغام را تکرار کرد «مرا ببوس، و من به شاهزاده ی زیبا تبدیل شوم، و برای یک ماه برای شما خواهم بود». آن مرد همچنان به بازی گلفش ادامه داد و یک بار دیگر قورباغه گفت: مرا ببوس، و من به شاهزاده ی زیبا تبدیل شوم، و برای یک سال برای شما خواهم بود. سرانجام، پیرمرد رو به قورباغه کرد و بانگ زد: با این سن، ترجیح میدم یه قورباغه سخنگو داشته باشم.

منبع : بیرجند پرتال

گاو چران

A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolen.

He went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling. "Which one of you sidewinders stole my horse?!?!? " he yelled with surprising forcefulness. No one answered. "Alright, I’m gonna have another beer, and if my horse ain’t back outside by the time I finish, I’m gonna do what I dun in Texas! And I don’t like to have to do what I dun in Texas! “. Some of the locals shifted restlessly. The man, true to his word, had another beer, walked outside, and his horse had been returned to the post. He saddled up and started to ride out of town. The bartender wandered out of the bar and asked, “Say partner, before you go... what happened in Texas?” The cowboy turned back and said, “I had to walk home.”



گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی، کنار یک مهمانخانه ایستاد. بدبختانه، کسانی که در آن شهر زندگی میکردند عادت بدی داشتند که سر به سر غریبه ها میگذاشتند. وقتی او (گاوچران) نوشیدنیاش را تمام کرد، متوجه شد که اسبش دزدیده شده است.


او به کافه برگشت، و ماهرانه اسلحهاش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هیچ نگاهی به سقف یه گلوله شلیک کرد. او با تعجب و خیلی مقتدرانه فریاد زد: «کدام یک از شما آدمهای بد اسب منو دزدیده؟!؟!» کسی پاسخی نداد. «بسیار خوب، من یک آب جو دیگه میخورم، و تا وقتی آن را تمام میکنم اسبم برنگردد، کاری را که در تگزاس انجام دادم انجام میدهم! و دوست ندارم آن کاری رو که در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم!» بعضی از افراد خودشون جمع و جور کردن. آن مرد، بر طبق حرفش، آب جو دیگری نوشید، بیرون رفت، و اسبش به سرجایش برگشته بود. اسبش رو زین کرد و به سمت خارج از شهر رفت. کافه چی به آرامی از کافه بیرون آمد و پرسید: هی رفیق قبل از اینکه بری بگو، در تگزاس چه اتفاقی افتاد؟ گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم برم خونه.

منبع : بیرجند پرتال

نسخه دکتر

A woman accompanied her husband to the doctor's office. After the check-up, the doctor took the wife aside and said, "If you don't do the following, your husband will surely die."

"1-Each morning, makes him a healthy breakfast and sends him off to work in a good mood."

"2-At lunchtime, make him a warm, nutritious meal and put him in a good form of mind before he goes back to work."

"3-For dinner, make an especially nice meal and don't burden him with household chores."

At home, the husband asked his wife what the doctor had told her. "You're going to die."
She replied.


خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه؛ دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد.


1- هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید.


2- هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید.


3- برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند.


در خانه، شوهر از همسرش پرسید دکتر به او چه گفت: او (خانم) گفت: شما خواهید مرد.

منبع : بیرجند پرتال