یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید
یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید

استنباط کنید

وقتی که یک حقیقتی در متن بیان میشه؛ شما میتوانید از آن برداشت و استنباط های خودتونو داشته باشید؛مثال:

Mr.brown owns 168 restaurants.
آقای براون 168 رستوران دارد

که از این عبارت میتوان برداشت های زیر را داشت:

He is probably very busy
او احتمالا خیلی سرش شلوغ است
He has a lot of employees او کارمندان زیادی دارد




منبع
select readings by linda lee,erik gundersen

نگاه کلی

قبل از اینکه شروع به خواندن متنی بکنید ؛اول بطور سطحی و کلی به متن نگاه کنید تا منظور متن را متوجه شوید

هنگام انجام این کار به سه امر مهم دست پیدا می کنید:

_1موضوع متن را متوجه می شوید
_2به دانش قدیمی خود در مورد متن حاضر مراجعه می کنید
_3از خودتون درباره متن سوالاتی خواهید پرسید

این سه مورد در فهم بهتر متن به شما کمک خواهد کرد


منبع
select readings by linda lee,erik gundersen

لغاتی را که بیشتر از یک معنا دارند را بشناسید و یاد بگیرید

بسیاری از لغات در زبان انگلیسی بیشتر از یک معنا دارند؛ ممکن است که شما معنی یک لغت را بدانید اما اون معنا در جمله مورد نظر هیچ مفهومی نداشته باشد.بنابراین از روش قبلی(پیدا کردن معنا بوسیله ی سر نخ ها در متن) استفاده کنید

بطور مثال اگر شما به لغت run در دیکشنری نگاه کنید؛30 معنی از این لغت را مشاهده می کنید

من در هفته حدود 10 کیلومتر میدوم
I run about 10 kilometers a week

چند تا برنامه روی کامپیوترت اجرا میشه؟
How many software programs is your computer running?


منبع
select readings by linda lee,erik gundersen

از سرنخ های متن استفاده کنید

قرار نیست شما معنای تک تک لغات موجود در متن رابدانید


شما می توانید معنی کلی لغتی را که نمی دانید با توجه به متن حدس بزنید


به لغات و جملات قبل و بعد آن کلمه دقت کنید و با توجه به آنها معنی لغت را حدس بزنید

مثال


Gardner stayed awake for 264 hours. that's eleven days and nights without sleep.


اگه معنی لغت stayed awake رو نمیدونید میتونید از روی سرنخ های متن یعنی عبارت without sleep حدس بزنید که معنی لغت چی میشه


منبع
select readings by linda lee,erik gundersen

چطور با خواندن، انگلیسی خود را تقویت کنیم؟

سریع خوانی

معمولاً افراد هنگام مطالعهی یک متن (مثلاً یک روزنامه) سعی میکنند با حداقل تلاش و حداکثر سرعت به مضمون اصلی مطلب پی ببرند. شاید بتوان این استراتژی را «سریع خوانی» نامید. در این استراتژی مغز تلاش میکند تا جای ممکن کلمات کمتری را بخواند و تنها کسری از ثانیه روی هر کلمه توقف میکند. ممکن است زبانآموزان نیز این استراتژی را برای خواندن متون انگلیسی بکار بگیرند.



حال باید دید این استراتژی (سریع خوانی) چه ویژگیهایی دارد:

    کلمات گرامری از قبیل حروف اضافه و حروف تعریف دیده نمیشوند. چشم تنها روی کلماتی از قبیل اسمها، فعلها، صفات و قیدهای اصلی توقف میکند.
    وجوه کلمه دیده نمیشود (مانند قسمت دوم یا سوم بودن یک فعل).
    به املای دقیق کلمه دقت نمیشود. دانسته شده است که مغز کل کلمه را از روی شکل آن تشخیص میدهد و آن را بصورت حرف به حرف تجزیه و تحلیل نمیکند.
    به کلمات مشکلی که برای درک معنی کلمه ضروری نیستند توجه نمیشود (برای صرفه جویی در وقت به دیکشنری مراجعه نمیشود).



البته «سریع خوانی» روش بسیار خوبی برای صرفهجویی در وقت است. اما مشکل اینجاست که شما برای درک یک مطلب به کلمات گرامری خیلی نیاز ندارید، اما برای ساختن یک متن یا مطلب (هنگام نوشتن یا صحبت کردن) به آنها نیاز دارید. بنابراین اگر به چیزهایی مانند حروف تعریف و حروف اضافه دقت نکنید، نخواهید توانست آنها را به درستی در جملات خودتان بکار گیرید.
به همین دلیل بعضی از زبانآموزان یک کتاب 300 صفحهای را تمام میکنند و همچنان با گرامر نسبتاً پایهای هم مشکل داشته باشند. و باز به همین دلیل است که حروف اضافه و حروف تعریف جزو سختترین قسمتهای آموزش زبان انگلیسی محسوب میشوند. توصیهای که در اینجا به زبانآموزان میشود این است که اگر میخواهید مهارتهای خروجی (=نوشتن و مکالمه) خود را افزایش دهید، باید به خودتان یاد بدهید که به کلمات گرامری توجه کنید.



چگونه بخوانیم؟



در اینجا چند نکتهی جالب و مهم برای مطالعهی متنهای انگلیسی به زبانآموزان توصیه میشود:

1- هنگام برخورد با یک چیز جالب توجه (و نه واضح) توقف کنید: مثلاً یک کلمهی جدید، نحوهی کاربرد یک کلمه، یک ساختار گرامری، یک حرف اضافه، یک حرف تعریف، ترتیب لغات و .... کمی وقت بگذارید و فکر کنید که چرا مثلاً در یک جملهی خاص از حرف اضافهی atبه جایon استفاده شده است و یا چرا از زمان حال کامل استفاده شده است در حالیکه شما انتظار گذشتهی ساده را داشتید.



2- اگر در جملهای عبارت مفیدی وجود دارد، از خودتان بپرسید: آیا خودم میتوانم یک عبارت مشابه بسازم؟ آیا میتوانید مثلاً حروف اضافه، حروف تعریف و زمانهای صحیح را بکار ببرید؟ اگر مطمئن نیستید، سعی کنید یک عبارت مشابه را با صدای بلند و یا در ذهنتان بگویید. هدف این است که آن عبارت را در ذهنتان نگه دارید.


3- هر جا لازم است (و یا اگر صرفاً دوست دارید)، از دیکشنری استفاده کنید تا به تعاریف کلمات و نیز به جملات نمونهی بیشتری دست پیدا کنید. (معرفی دیکشنری)
4- جملات و عبارتهای مفید و کاربردی را در دفتر یادداشت خود (و یا در نرمافزارهایی مانند Supermemo) وارد کنید. بدین ترتیب اطمینان خواهید یافت که در آینده باز هم آنها را مرور خواهید کرد.

اگر دوست ندارید هنگام خواندن توقف کنید (تا مثلاً یک کلمه را در دیکشنری جستجو کنید)، میتوانید زیر جملات جالب و مفید خط بکشید تا بعداً به آنها رسیدگی کنید.

نکتهی مهم دیگری که باید به آنها توجه کنید این است که شما مجبور نیستید که همیشه از استراتژی بالا استفاده کنید. خواندن به این روش نسبتاً خسته کننده است، بنابراین اگر بعد از یک مطالعهی طولانی خسته هستید، این روش را به کار نبرید. همچنین برای هر جمله به یک اندازه وقت صرف نکنید. در بسیاری از جملات، عبارتها و ساختارهایی که برای جملهسازی شما مفید باشند وجود ندارد.



منبع:

www.zabanamoozan.com

چرا باید ورودی شما جالب و سرگرم‌کننده باشد؟

استمرار مطالعه


خواندن یک کتـاب یا متن خسته کننده بـرای یادگیری زبان انگلیسی نمیتواند فکر خوبی باشد. شما بـا انجام این کار تنها یک متن خستهکننده نمیخوانید، بلکه متنی میخوانید که درک آن سخت است. هیچ کس نمیتواند به مدت طولانی این شکنجه (!) را تحمل کند. اگر شما از انگیزهی بالایی هم برخوردار باشید، شاید بتوانید به مدت چند روز این کار را ادامه دهید، ولی قطعاً نخواهید توانست این کار را به مدت طولانی (مثلاً یک ماه) ادامه دهید.


شما قطعاً نمیخواهید که تنها بعد از چند روز مطالعهتان را متوقف کنید، چونکه میدانید مطالعهی کوتاه مدت و ناپیوسته بیفایده خواهد بود.


به همین دلیل شما به منابع فوقالعاده جالب و سرگرمکننده نیاز دارید. این منابع باید به گونهای باشند که شما برای خواندن، دیدن یا شنیدن آن لحظهشماری کنید. بدین ترتیب قادر خواهید بود بطور پیوسته به فراگیری انگلیسیتان ادامه دهید و شاهد پیشرفت روزافزون خود باشید. به خاطر داشته باشید که تنها مطالعهی پیوسته و مستمر میتواند پیشرفت شما را تضمین کند.



نگرش شما نسبت به زبان


ورودی جالب و سرگرمکننده به شما کمک میکند که نگرش خود را نسبت به زبان (انگلیسی) عوض کنید. در ابتدا ممکن است فراگیری زبان برای شما لازم، اما خستهکننده به نظر بیاید: چیزی مانند هر روز صبح زود بیدار شدن و به سر کار رفتن. اما اگر شما منابع جالب و لذتبخشی در زمینهی آموزش زبان پیدا کنید (مانند کتابها، فیلمها و وبسایتهای آموزشی یا انگلیسیزبان)، دیگر فراگیری زبان برای شما تبدیل به یک سرگرمی روزمره خواهد شد.


وقتی چنین اتفاقی بیفتد، مطالعهی انگلیسی را آسان خواهید یافت، حتی زمانیکه منابعی را مطالعه میکنید که دیگر خیلی جالب نیستند، مانند گرامر.



اگر شما یک مبتدی باشید چطور؟


اگر شما مبتدی هستید ، قطعاً دایرهی لغت شما محدود است. در این صورت خواندن کتابها یا تماشای فیلمهای زبان اصلی برای شما بسیار دشوار خواهد بود. همچنین حجم بالای لغاتی که نمیشناسید،ُ لذت بردن از آن را برای شما غیرممکن میسازد، حتی اگر مضمون آن برای شما جذابیت زیادی داشته باشد.


حال که شما مبتدی هستید، چطور میتوانید از فواید ورودی جذاب بهره ببرید؟ راه حل آن ساده است: «کتابها و دیگر منابع ساده شده». اینها منابعی هستند که به زبان ساده بیان شدهاند و در واقع مخصوص زبانآموزها هستند. یکی از این منابع که شهرت جهانی دارد Penguin Readers است که دربرگیرندهی یک سری داستانهای سادهشده براساس داستانهای معروف و عناوین فیلمها میباشد. (البته باید توجه داشته باشید که این کتابها در شش سطح از مبتدی تا پیشرفته در دسترس میباشند و شما باید با توجه به سطح خود به انتخاب آنها بپردازید.)


چرا نباید انگلیسی را بر اساس قواعد دستوری بیاموزید؟

یادگیری بر اساس قواعد دستوری (گرامری) دو نقطه ضعف عمده دارد:

    به خاطر سپردن یک قاعدهی دستوری مشکل است. این فرایند بسیار مصنوعی است؛ درست مثل به خاطر سپردن یک شعر است. این بسیار راحتتر است که چند جملهی نمونه بخوانید و بقیهی کارها را به عهدهی مغز خود بگذارید.


    به کار بردن یک قاعدهی گرامری بسیار وقتگیر است. شما اول باید آن را به خاطر بسپارید، سپس باید ببینید آیا آن میتواند در جملهی شما به کار برده شود و در نهایت جملهتان را بر اساس آن قاعده میسازید. ساختن یک جمله بر اساس قواعد دستوری مانند حل کردن یک معادلهی ریاضی است. اگر شما اغلب از قواعد دستوری برای نوشتن و صحبت کردن استفاده کنید، نمیتوانید این کارها را روان و راحت انجام دهید.


آیا قواعد دستوری میتوانند مفید باشند؟


صد البته که میتوانند مفید باشند. در واقع گرامر به شما کمک میکند تا یک زبان را بطور مؤثرتر و سریعتر بیاموزید. با آموختن گرامر یا دستور یک زبان میتوانید خیلی چیزها را خودتان درک کنید، بدون اینکه مجبور باشید از کسی بپرسید یا در یک کتاب جستجو کنید.

اینکه گفته میشود «یک زبان را نباید بر اساس قواعد گرامری آموخت» منظور این نیست که نباید گرامر یاد گرفت، بلکه منظور این است که تأکید اصلی شمـا باید بر روی ورودی باشد و نه گرامر. در واقع شما بایـد یک زبان را بر اساس ورودی فرا بگیرید و در این میـان مطالعهی گرامر میتوانـد دوست خوب شما در این مسیر باشد.


همچنین بسیاری از قواعد گرامری آنقدر کمیاب هستند که کمتر در ورودی شما یافت میشوند (مثلاً زمان آیندهی کامل)، بنابراین بهترین راه فراگیری این دسته از قواعد مراجعـه به کتابهای آموزش گرامر میباشد.

ورودی - وارد کردن انگلیسی در ذهن

 ورودی چیست؟
بطور خلاصه میتوان گفت ورودی یعنی «جملاتی که شما آنها را میخوانید یا میشنوید». ورودی برعکس خروجی است، که به معنای «ساختن جملات هنگام نوشتن یا صحبت کردن» است.

مدل فراگیری زبان
آیا تا کنون به این نکته دقت کردهاید که چگونه میتوانید اینقدر راحت به زبان مادریتان صحبت کنید؟ وقتی میخواهید چیزی بگویید جملات و عبارتهای صحیح خودبخود در زبان شما جاری میشود. بخش اعظم این فرآیند نا آگاهانه است: چیزی خودبخود در ذهن شما پدیدار میشود، حال شما اگر مایل بودید میتوانید آن را به زبان بیاورید. مدل زیر نشان میدهد که چگونه چنین چیزی ممکن است:
1- شما ورودی کسب میکنید – یعنی جملهای را میخوانید یا میشنوید. اگر معنی این جملات را فهمیدید، آنها در حافظه شما ذخیره میشوند.
2- وقتی که شما میخواهید چیزی بگویید یا بنویسید (وقتی که میخواهید خروجی بسازید یا تولید کنید)، مغز شما به دنبال جملهای که قبلاً خوانده یا شنیدهاید میگردد – جملهای که با معنی آنچه که میخواهید بیان کنید جور در بیاید. سپس آن جمله را تقلید میکند (همان جمله یا مشابه آن را میسازد) و در نهایت شما جملهی «خودتان» را میگویید. این فرآیند ناآگاهانه است، یعنی مغز شما آن را خودبخود انجام میدهد.
این مدل بسیار ساده است. مغز شما واقعاً به دنبال جملات کامل نمیگردد، بلکه تنها به بخشها یا اجزایی از جملات نیاز دارد و میتواند با استفاده از این اجزا جملاتی بسیار پیچیده و طولانی بسازد. بنابراین مغز شما از چندین جمله (که قبلاً شنیده و بخاطر سپرده) برای ساختن جملهی اصلی استفاده میکند.
به عنوان مثال فرض کنید شما قبلاً این جمله را شنیده باشید: «یک گربه زیر میز است». مغز شما به سادگی میتواند جملات مشابهی مانند «یک کتاب زیر میز است» یا «یک مداد زیر صندلی است» را بسازد. زیرا مغز شما قبلاً با کلمات کتاب، مداد و صندلی آشنا بوده است و به سادگی توانسته است آنها را جایگزین کند. همچنین مغز شما میتواند با استفاده از کلمات بیشتری جملهی اولیه را تغییر دهد، مثلاً «یک گربهی سیاه بزرگ زیر میز من است».
بنابراین هر چقدر جملات بیشتری در اختیار مغز قرار بگیرد (ورودی)، به همان نسبت مغز شما میتواند جملات پیچیدهتر، طولانی تر و بیشتری بسازد یا تولید کند (خروجی).
مدل فراگیری زبان که در بالا توضیح داده شد، «فرضیهی ادراک» (یا «فرضیهی ورودی») نامیده میشود که توسط پروفسور استیفن کراشن (از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی) ارائه شده است. این مدل فرآیند یادگیری زبان اصلی (مادری) توسط یک کودک را بیان میکند. یک کودک به صحبتهای والدین و افراد دیگر گوش میکند. مغز او جملات را دریافت و جمعآوری میکند و روز به روز در تولید یا ساخت جملات خودش ماهرتر میشود و تا سن 5 سالگی دیگر میتواند نسبتاً روان صحبت کند.
اما همین مدل برای فراگیری یک زبان خارجی هم مصداق دارد. در واقع ما فکر میکنیم که این تنها راه صحیح فراگیری یک زبان میباشد.

این مدل چه اهمیتی برای زبانآموزها دارد؟
اینجا آنچه که از نظر فراگیری یک زبان خارجی در این مدل اهمیت دارد، بیان میشود:

    مغز انسان جملات را بر اساس جملاتی که قبلاً دیده یا شنیده است (ورودی)، میسازد. بنابراین برای پیشرفت شما در فراگیری یک زبان خارجی لازم است که مغزتان را با حجم زیادی از ورودی پـر کنید. این ورودی بایستی جملات صحیح و قابل درک برای شما باشد. قبل از اینکه بتوانید به یک زبان خارجی صحبت کنید یا بنویسید، مغز شما باید به اندازهی کافی جملات صحیح در آن زبان را دریافت کرده باشد.
    خروجی (تمرین نوشتن و صحبت کردن) از اهمیت کمتری برخوردار است. زیرا به این طریق نمیتوانید مهارتهای زبانتان را افزایش دهید. در واقع باید بخاطر داشته باشید که شما ممکن است انگلیسیتان را با خروجی زودهنگام و کم دقت تخریب کنید. همچنین این امکانپذیر است که مهارتهای خروجی خوبی را بدون تمرین خروجی (نوشتن و صحبت کردن) کسب کنید.
    شما خیلی هم به قواعد گرامری نیاز ندارید. شما زبان مادریتان را بدون مطالعهی دستور زبان فرا گرفتید. بنابراین شما میتوانید به همین طریق یک زبان خارجی را هم بیاموزید. (البته این اصلاً به این معنی نیست که نباید گرامر آموخت. مطالعهی گرامر در جای خود میتواند بسیار سودمند باشد. منظور ما این است که باید به ورودی اهمیت بیشتری نسبت به گرامر قائل شد.)


چگونه «ورودی» میتواند وضعیت انگلیسیتان را دگرگون کند؟
اگر شما چند کتاب انگلیسی بخوانید خواهید دید انگلیسی شما بهتر شده است و از لغات و قواعد دستوری جدید در نوشتهها و ایمیلهایتان استفاده خواهید کرد. هنگام نوشتن و صحبت کردن خواهید دید که عبارتهای انگلیسی خود بخود در ذهن و زبان شما جاری خواهد شد و شما را شگفتزده خواهد کرد!
استفاده از زبان انگلیسی برای شما آسان خواهد بود، زیرا مغز شما به آسانی چیزهایی را تکرار میکند که بارها و بارها دیده است. با خواندن تنها یک کتاب انگلیسی هزاران جملهی انگلیسی به مغزتان وارد خواهید کرد و این جملات دیگر بخشی از وجود شما خواهند بود.
شما قطعاً در امتحان بعدیتان متوجه خواهید شد که زبانتان تقویت شده است. مثلاً در پرسشهای چند گزینهای «احساس» خواهید کرد که کدام گزینه صحیح است. شما ممکن است دقیقاً ندانید که «چرا» آن گزینه صحیح است، اما میدانید که صحیح است. شما آن را میدانید چونکه بارها و بارها آن را خواندهاید.
اصلاً آیا میدانید فرق بین یک زبانآموز و یک انگلیسیزبان (بومی) چیست؟ یک انگلیسیزبان «احساس» میکند که چه چیزی صحیح است. او میتواند بدون اینکه به قواعد گرامری توجه کند، بگوید که یک جمله به نظر درست میآید یا غلط.
این کار برای او آسان است، چونکه در طول زندگیش شمار بسیار زیادی جملهی انگلیسی شنیده و خوانده است. در واقع تنها تفاوت بین یک زبانآموز و یک انگلیسیزبان «حجم ورودی» است. شما هم میتوانید مانند یک انگلیسیزبان باشید، به شرط اینکه بتوانید حجم زیادی از ورودی را در ذهنتان وارد کنید.

چگونه تلفظ انگلیسی را فرا بگیریم؟

 1- اصوات انگلیسی را بیاموزید


در زبان انگلیسی اصواتی وجود دارند که در کمتر زبانی یافت میشوند. بعنوان مثال اولین صوت موجود در لغت thin یا اولین صوت در لغت away به ندرت در زبانهای دیگر شنیده میشوند.

بنابراین شما باید:


1- همه ی اصوات انگلیسی را بشناسید.
2- دقت کنید که آنها چگونه در کلمات و جملات واقعی به گوش میرسند.

3- برای تمرین به کلمات و جملات انگلیسی خوب گوش کنید و بعد آنها را حتیالامکان صحیح تلفظ کنید.


این که شما وقت زیادی را صرف تمرین کنید خیلی اهمیت ندارد؛ مهم این است که به طور مرتب تمرین کنید. یک تمرین خوب این است که موقعی که به چیزی گوش میدهید (مثلاً یک فیلم زبان اصلی) سعی کنید کلماتی را که میشنوید تکرار کنید. همچنین میتوانید هنگامی که تنها هستید و وقتتان آزاد است چند کلمهی انگلیسی را انتخاب کرده و آنها را با صدای بلند تلفظ کنید. وقتی که زبان شما به اصوات جدید عادت پیدا کرد، دیگر آنها به نظر شما دشوار نخواهند آمد.
یک تکنیک جالب و مفید این است که صدایتان را ضبط کنید و آنرا با تلفظ صحیح مقایسه کنید. بدین ترتیب میفهمید که در کجا تلفظ شما با تلفظ اصلی آن تفاوت دارد و میتوانید به تدریج آن را اصلاح کنید.



2- تلفظ کلمات انگلیسی را یاد بگیرید


با نگاه کردن به یک لغت انگلیسی شما نمیتوانید به تلفظ آن پی ببرید. مثلاً دو کلمهی do و no را در نظر بگیرید. با آنکه هر دوی آنها به حرف o ختم میشوند، اما تلفظ آنها کاملاً با هم تفاوت دارد. (حرف o در یکی صدای او میدهد و در دیگری صدای ـــُــ). این بدین معناست که شما باید تلفظ هر کلمهای که قصد استفاده از آن را دارید را یاد بگیرید.
اما چطور میتوان تلفظ یک لغت انگلیسی را یاد گرفت؟ شما باید آن کلمه را در یک دیکشنری جستجو کنید. در یک دیکشنری خوب تلفظ همهی کلمات با یک سیستم مخصوص که علائم فونتیک نامیده میشوند، نشان داده میشوند.



3- یکی از دو تلفظ آمریکایی یا بریتانیایی (یا هر دو) را انتخاب کنید


زبان انگلیسی انواع گوناگونی دارد که هر کدام تلفظ یا لهجهی مخصوص به خود را دارد، اما در عمل شما تنها دو انتخاب پیش رو دارید: انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی، زیرا اینها از بین انواع زبان انگلیسی از همه متداولتر هستند. شما میتوانید یکی از این دو نوع را انتخاب کنید. شما همچنین میتوانید هر دو نوع آمریکایی و بریتانیایی را با هم فرا بگیرید. این بستگی به خود شما دارد.



4- با هر دو نوع تلفظ آمریکایی و بریتانیایی آشنا باشید


شما حتی اگر تنها یک نوع از تلفظهای آمریکایی یا بریتانیایی را انتخاب کرده باشید، باید با هر دوی آنها آشنایی داشته باشید. فرض کنید که شما تصمیم گرفته اید فقط با لهجهی اصیل بریتانیایی صحبت کنید و اصلاً نمیخواهید که لهجه ی آمریکایی داشته باشید؛ با این وجود لازم است که با تلفظ آمریکایی هم آشنا باشید و هنگام جستجو در دیکشنری به تلفظ آمریکایی لغت مورد نظر هم توجه داشته باشید، زیرا شما دیر یا زود مجبور خواهید بود کمی هم به انگلیسی آمریکایی گوش دهید. مثلاً شاید بخواهید یک فیلم آمریکایی تماشا کنید و یا شاید یک مربی داشته باشید که تنها به لهجه ی آمریکایی مسلط باشد. بنابراین لازم است که هر دو انگلیسی آمریکایی و بریتانیایی را با هم یاد بگیرید.

فراگیری تلفظ‌ها


 چرا فراگیری تلفظ برای زبان آموزان الزامیست؟



اولین تأثیرگذاری


وقتی که به انگلیسی صحبت میکنید، تلفظ شما قطعاً اولین (و مهمترین) چیزی است که افراد به آن توجه میکنند (و نه ساختارهای گرامری و لغاتی که بکار میبرید).

ادامه مطلب ...