ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کلمه on time به معنی (درست سر وقت) است و حال آنکه in time به معنی (به موقع یا چند دقیقه زودتر) می باشد؛ مثال:
او درست سر وقت به اینجا آمد(یعنی همون ساعتی که قرار بوده بیاد اومده)
He came here on time.
دانش آموزان باید به موقع سر کلاس باشند
The students should be in the class in time.
منبع
تست و گرامر انگلیسی عباس فرزام
این کلمه در معانی (زیر؛در زیر؛دور از شأن) بکار می رود و معادل below و under می باشد؛ مثال:
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
1_ قبل از دقیقه و ساعت؛ مثال:
He went to office at 8 o'clock.
ادامه مطلب ...
یکی از دشواری های بزرگ بکار بردن نثر محاوره ای؛ املای آن است.
مثلا بنویسیم: کتابم رو برد؟ یا کتابمو برد؟
ادامه مطلب ...